یوسف بخشی
با شروع به كار وبلاگ خوانساري ها تصميم گرقتم به عنوان اولين مطلب در اين وبلاگ از شاعري بنويسم كه شايد كمتر خوانساريي باشد كه نام او را نشنيده است .يوسف بخشي خوانساري از جمله شعراي نام آشناي خوانسار است كه با مطالعه و تحقيق در مورد خوانسار سهم زيادي در معرفي آن به ديگران داشته است.او از جمله نخستين كساني است كه با سرودن اشعاري با گويش خوانساري به ترويج و تبليغ اين گويش اهتمام ورزيد كه مجموعه ي اشعار او در كتاب ديوان يوسف بخشي گرد آوري شد.در مقدمه ي اين كتاب در وصف او چنين آمده است:بخشي شاعري آزاده، متواضع،فروتن بود شاعري خوش قريحه و سرشار از ذوق و شوق كه عليرغم مشكلات و فقدان فراغت بال و آسودگي خيال توانست نام خوانسار و گويش زيباي آن را زنده نگه دارد وازخطر فراموشي نجات دهد. اشعار بخشي با گويش خوانساري را مي توان واژه نامه ي منظوم خوانسار دانست و الحق كه در اين راه بسيار موفق بوده و در هر قسمت آن خواه دو بيتي يا غزل و قطعه موضوع اخلا قي يا پند وداستان نهفته است و با تمام محدويتي كه براي بيان واژگان داشته اشعار بسيار دلنشين ،شيرين و سودمند ی می سرود.در كلام بخشي چهار هدف عمده دنبال مي شود:اول انعكاس غمها و شادي ها ي شاعر ودوم رنج و اندوه همه ي انسانها سوم:پند آموزي و پيامهاي مشفقانه و در نهايت طنز والا و فاخري كه در حال و هوا وسبك وسياق خود سروده و منحصر به اوست.اما شرح حال و زندگي نامه ي او را هيچ كس بجز خود يو سف بخشي نمي تواند به خوبي بيان كند:
نامم يو سف و شهرتم بخشي است. در سال 1298 در ارسور خوانسار به دنيا آمدم.پدرم شادروان محمود بخشي از تجار با تقواي خوانسار بوده است .مادرم مرحوم سكينه از خاندان مداح شاعر و صدرالواعظين اميني است كه من در مرگ پدرومادرم در خوانسار نبودم. تحصيلات من در خوانسار به پايان رسيد و دروس جديده و علوم قديمه را در محل فرا گرفتم و با علاقه و اشتياق فراوان و تا حدودي كه ميسر بود از محضر اساتيد و فضلاي خوانسار استفاده كردم و تاجايي كه مي توانستم از هر خرمني خوشه اندو ختم پس از خاتمه ي تحصيلات به شيوه ي پدر به تجارت پرداختم و در سال 1322 از خوانسار به اراك و بعد به اليگودرز مهاجرت كردم آنچه كه با يد اعتراف كنم اين است كه در تجارت موفقيتي نصيبم نشد و در همه جا بد آوردم اين جريانات نا مطلوب با مرگ پدر ومادرم توام شد و مرا به كلي در هم شكست و به ناچار در سال 1330 به تهران عظيمت كردم و از آن تاريخ به بعد به استخدام يكي ازموسسات ملي پايتخت در آمدم.
آثارمن عبارتند از:
1-«ترانه ي خوانسار» كه شامل اشعار محلي است و در سال 1334 به چاپ رسيد(لاز م به ذكر است كه اين كتاب بسيار مورد استقبال مردم قرار گرفت وهمچنين مورد توجه شرق شناسان كشور هاي آلمان و روسيه كه دررابطه باگويش و فرهنگ ايران مطالعه مي كردند واقع شد .تا آنجا كه با فرستادن نامه هايي از سوي آنها از كار او تجليل بسيار شد.)
2-«تذكره ي شعراي خوانسار» مشتمل بر شرح حال و آثاربيش ازيكصد نفراز شعراي پنج قرن اخير خوانسار
3-«مشاهير خوانسار» شامل شرح حال فقها ،عرفا،موسيقيدانان و ساير ارباب فضل و هنر خوانسار
4-«تاريخ خوانسار» شامل موضو عات تاريخي ،اجتماعي ، جغرافيايي و اقتصادي خوانسار
5-«خوشنويسان خوانسار» شامل شرح حال و نمونه ي آثار آنها
كه با وجود تلاش بسيار فقط دو كتاب اول به چاپ رسيد.علاوه بر اين در سال1338 دو جلد كتاب «خرس و خر يا مشا عره ي دو شاعر»مشتمل بر اشعار زيبا بين اوو شاعر معروف گلپا يگان آقاي لاهوتي منتشر گرديد. وبالاخره اين شاعر افتخار آفرين شهرمان پس از اين همه تلاش و زحمت در به اعتلا رساندن نام خوانسار در تاريخ 19 فروردين سال 1359 دار فاني را وداع گفت . و در پايان شعري با گويش خوانساري از يوسف بخشي:
بام اچدين يا نچدين؟
اي وچا خوسارشان بام اچدين يا نچدين؟ در پي دلدارشان، بام اچدين يا نچدين؟
درگرزكو صد گل وحشي يه حسرت بشككو من به اون گلزارشان، بام اچدين يا نچدين؟
طاقت گرماي تيرون من نداران به خدا در گر كوسارشان، بام اچدين يا نچدين؟
ري به شيرك اگ غم تيرون منژ از پا بخوس به خانيسارشان، بام اچدين يا نچدين؟
در سراغ ليلي اگ مجنون به همرا من نبو بي سر و سلارشان، بام اچدين يا نچدين؟
چون كه با خود غصه ي آوارگي جي ادبران ناخوش و ناكارشان، بام اچدين يا نچدين؟
با دلي وركنده و با چشمي از خين لي به لي ري به كوي يارشان، بام اچدين يا نچدين؟
دير ريژان خاك دومنگير ري از دومنم آره در خوسارشان، بام اچدين يا نچدين؟
تا گه درواارسان بخشي به سمت چشمه تت بادلي سرشارشان بام اچدین یا نچدین؟
(منابع: تذکره ی شعرای خوانسار نویسنده:یوسف بخشی ۲-دیوان یوسف بخشی)
(مدیریت ) : با تشکر از همکاری صمیمانه سرکار خانم عظیمی